معجون با طعم بارون!

خوراکی پیشنهادی برای جمعه عصر:  

معجون انار: شامل بستنی انار، یخ در بهشت انار ، ژله ی انار ، لواشک انار و آلوچه جنگلی 

کسایی که خوراکی های ترش دوست دارن این معجون رو هرگز از دست ندن! و البته یه چیز شیرین همراهتون باشه که بعدش غش نکنین 

و ترجیحا" اگه بارون بیاد و دونه های تگرگ بیفته رو سر و کله تون و پاهاتون تا زانو (!) تو دریاچه ی طبیعی حاصل از بارون فرو رفته باشه و از سرما صدای دندوناتون رو بشنوین ، دیگه خیلی بیشتر بهتون می چسبه! 

این معجون رو معمولا" ایستگاه های انار دارن. مثلا" یکیش ایستگاه انار "نارون" تو خیابون ستارخان.

مدیونین فکر کنین من عقلمو از دست دادم که تو این سرما و زیر رگبار(!) همچین چیزی خوردم! برید بخورید بفهمید که چه چیزی رو از دست داده بودید تا حالا! و اتفاقا بارون باعث شد خیلی بیشتر لذت ببرم 

پ.ن: من معمولا" نمی تونم تو یه روز بارونی سکوت کنم و پست ننویسم!

نظرات 30 + ارسال نظر
سینا شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ http://m-note.blogsky.com

دوست عزیز معلومه که خیلی خوراکی ترش دوست داری ها! D:

شادمهر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ

همه که مثل تو تگرگ تو کله شون نخورده برن این همه چیز ترش بخورن یه دفعه! تو کلاً چیزی به اسم فشار خون داری؟

واسه همین گفتم یه چیز شیرین همراهتون باشه! حالا یا ربط داره به قند خون یا فشار خون. نمی دونم کدوماش!
من هیچ کدوم اینا رو ندارم! فقط نمی دونم چرا بعضی وقتا که چیزای ترش می خورم یهو چشام سیاهی میره و دراز میشم کف زمین! واقعا عجیبه! D:

شادمهر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ

خدایا از این به بعد هر روز بارون بیاد ببینم کیه که پست نمی ذاره!

یه ضرب المثلی هست که میگه: به دعای گربه سیاهه بارون نمیاد!
البته همین طوری یادم افتادا. فکر نکنی ربطی به حرف تو داشت! D:

شادمهر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ق.ظ

و اما در مورد بحث لذت بردن و اینا باید بگم به غیر از مزه ی این خوراکی ها و بارون اینم مهمه که آدم با کی میره!

من در اولین فرصت این آیکون سوت رو حذف می کنم. در اون صورت تو خود به خود نصف بیشتر کامنت هاتو نمی تونی بذاری و من دلم خنک میشه! D:

Pemi شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ق.ظ

خوبیت نداره نصفه شبی دهن جوون مردمُ آب بندازی!

الهی من بمیرم واسه جوون مردم. یه روز بیا خودم ببرمت با هم معجون بخوریم که جبران کرده باشم عزیزم :)

شهاب شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ق.ظ


هشت ماه پیش خوردم.

نوش جان! اتفاقا منم چند ماهه می خواستم امتحانش کنم هی نمیشد!

کتایون شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ق.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

ما هم دوتا شعبه اش را داریم

چه خووووووب! هروقت خوردی یاد من بیفت! :)))))

دارینوش شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ق.ظ http://Fly.blogsky.com

سلام.
چند بار هوس کردم که بخورم . اما از اونجایی که کسی پایه نبود بریم . نشد . اما اینبار با پایه ، بی پایه ، چهار پایه اصلا هر جور شد میرم سراغش

سلام.
نه بابا پایه نمی خواد که! آدم هرچی موقع خوردن تنها باشه بهتره! ولی اگه تنها رفتی شیرینی بعدش یادت نره! چون اگه غش کنی کسی نیست کمکت کنه :)))

کلاسور شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ق.ظ http://celasor.persianblog.ir

والا بارون که برای خودشت یه پست جدا داره !!! ولی در مورد ایت ترشی جات تا حالا این ترکیب رو امتحان نکردم ! البته زیر بارون آدم هرچی بخوره و هرکاری بکنه لذت بخشه !

اساسی باهات موافقم :)

شباهنگام شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ

لواشک انار خوابونده تو آب زرشک رو هم امتحان کن

وای چه شود! حتما عزیزم :)

م شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://jadeyenamnak.blogfa.com

باران با طعم انار!

آره اینم میشه گفت! :))

شادمهر شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:46 ب.ظ

خب خانم محترم اگه خیلی دوست داری برات کامنت نذارم خیلی صریح بگو که دیگه نذارم. چرا دیگه میخوای آیکونا رو ناقص کنی؟

قیافه شو نگاه کن!

..........
..................
............


دوستان! به دلیل خشونت زیاد در جواب کامنت، جواب به صورت خصوصی در وبلاگ نگارنده نوشته شد! تا بقیه ی خوانندگان وحشت نکنند!

دخترآبان شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ http://fmpr.persianblog.ir



دلمان خواست همی ... خیلی خیلی مزه میده ... همه چی زیر بارون واسه خودش محشریه

حتما امتحان کن عزیزم...با همون دوستای خوبت که خیلی پایه هستن. حالا چه زیر بارون چه زیر آفتاب! :)

دخترآبان شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ http://fmpr.persianblog.ir

ولی آهنگ پست قبل خیلیییییییییییییییییی بهم چسبید ... نمیگفتم لال از دنیا میرفتم !!!

اوا خدا نکنه.

خوشحالم که دوسش داشتی. نوش جان :)

حمید شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:38 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

خوش به حالت که شمکو(با همین املا!) هستی(یا حداقل نشونه هاش رو داری!)...آخرین باری که یه چیزی رو با لذت خوردم یادم نمیاد...متاسفانه کلا با خوردنیجات خیلی حال نمیکنیم!
درباره بارون هم اتفاقا دیشب که رعد و برق میزد و بارون شدید بود و منزل اخوی کرگدن بودیم ذکر خیرتو کردم که ؛شب نویس تنها دختریه که دیدم از صدای رعد و برق و باد و این صحبتا خوشش میاد!؛...

من نه تنها شمکو هستم بلکه شکمو هم هستم!!

راستش نمی دونم شکمو بودن بهتره یا نبودن. ولی به هر حال شاید احتمال سلامتی جسمی تو که از خوردن لذت نمی بری بیشتر باشه مخصوصا الان با این غذاهای ناسالم رایج.


آره واسه خودمم جالبه! چون به هر کی میگم عاشق صدای رعد و برقم یه جوری نگام می کنه! مثلا یه نمونه ش همین امروز صبح که به مامان خانم گفتم دیشب چقدر کیف داد که چند بار با سر و صدای آسمون از خواب پریدم!!! عکس العملش دیدنی بود!

حمید یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

بیخیال سلامتی!...چرا الکی فیلم بیام!؟...
من آرزومه شکمو باشم!...احساس میکنم در حالشو بردن از یکی از مهمترین لذایذ زندگی عقیم آفریده شدم!

البته خوردن واسه علاقمندانش لذت بزرگیه! ولی معمولا" عذاب وجدان بعدش هم غم بزرگیه! کلا" به نظر من که خوش به حالت! حالا دیگه خود دانی! :)

بهار (سلام تنهایی ) یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

ای بابا روم سیاه دختر خاله جان ..
من چرا نفهمیدم تو آپیدی ؟؟؟بابا بیا به من خبر بده بی معرفت ضایع نشم بین این جماعت ...که دختر خاله ی بی معرفتی هستم ...
بعدشم بگم شوما یه بار دیدی سر ما به مهمانی خانه ی مامان اینا از سمت پدری گرم شده دویدین رفتین تنها خوری ؟؟؟؟

اوا چرا این شکلی شدی؟ دشمنت روش سیاه عزیزم.
ضایع شدن نداره که. خوب پیش میاد تو این همه ترافیک وبلاگی!
جاتون خالی...حتما یه بار که اومدین خونمون با شماها هم میریم...البته فقط خودت! چون بقیه مقاوم نیستن در برابر ترشیجات. اونا برن معجون بابا رحیم بخورن! من و تو میریم اناریجات!

بهار (سلام تنهایی ) یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ب.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

از این خوردنیها هم خوردم قدیم تر ها که جوون بودم مادر جان!!! فشار خونم پایین بود همیشه ترشیجات که می خوردم فشارم می افتاد و رو به قبله همچین دراز کش بودم ولی الان که سنی ازم گذشته و فشار خونم بالاست نمی دونی هی تو خیابون قرچ و قورچ از این ترشیجات می خورم ..اوووووووم جات خالی....

کی گفته سنی ازت گذشته عزیزم. تازه اول جوونیته :)

خوب زودتر می گفتی اینقده اهلشی که احساس تنهایی نمی کردم حداقل در این مورد خاص!

بهار (سلام تنهایی ) یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:18 ب.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

چه عصر جمعه ایی بود ...و چه شبی تا صبح صدای رعد و برق میومد و من کلی از برق آسمون کیف کردم و کلی شعر نوشتم و کلی هم نذاشتم تو وبلاگم چون بسیار خصوصی بود حسم ......خلاصه عاشق باران هستم و اون چند روز به مدد بارون حالم خوب بود خلاصه اینا ....
دفعه ی بعد دیدی نیومدم بدو بیا تقلب بهم برسون ....

اوا حداقل کلی هم از شعرت تعریف نمی کردی که ما هم کلی دلمون نسوزه دخترخاله!

چشم از این به بعد میام خبر میدم بلافاصله پس از آپیدن!

بزرگ جزیره یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ

همه شو خوردم. راجع به خوراکی چیزی نگو چون کم میاری.

بله! ما جلوی شما که باید لنگ بندازیم! از الان تسلیم!

شهاب یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ


دیگه فکر کردن مدیونی نداره... خودت لو دادی
پس بالاخره در یک شب تگرگی...شد

چی شد؟! من که نفهمیدم! شاید از نتایج همون شب تگرگیه! D:

اتل متل یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://shilly-shally.blogfa.com

نوش جووون! همیشه خوش بگذره با طعم های قشنگ و لحظه های ناب!
یه دفعه بیا خوشمزه فروشی اتل متل یک(با فتحه) معجون ترشی بهت بدم بخوری دیگه این چیزا به چشت نیاد....
راستی علت غیر قابل توضیحتون توجیه شد!؟

مرسی عزیزم...به تو هم خوش بگذره همیشه...

عزیزم اگه آدرسشو بدی حتما با کله میام!!! یه بار به صورت مخصوص دعوتم کن. باشه؟! D:

نازنین یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ

منم تجربه شو داشتم...خیلی می چسبه...پیشنهاد میکنم همه امتحان کنن...بازم دلم خواست

منم همینطور! در اولین فرصت باز میرم سراغش!

نوید دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ق.ظ http://navidam.blogfa.com

ایداد من نیومدم پیش گل ما

هنوزم دیر نشده بود عمو. گل بودن هم از خودتونه. لطف دارین :)

نوید دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ http://navidam.blogfa.com

آخ آخ بستنی های اینجا جون میده با مخلفات اونجا. بفرست دیگه انار و آب انر و شربت انار و آلوجه من خودم درست میکنم معجون

مگه این جور خوراکی ها اونجا نیست؟ حتی انار هم؟! حالا اشکال نداره عمو! ما بستنی های اونجا رو نداریم شما هم مخلفات اینجا رو ندارین. بی حساب شدیم دیگه! این به اون در! :))

نوید دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ق.ظ

من معنی شکلکهای اینجا رو هم خوب نمی فهمم میذارم همینطوری

تا حالا همیشه به جا ازشون استفاده کردین. خیالتون راحت. معلومه که خیلی هم خوب فهمیدین :)

زری دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ق.ظ http://everlife.blogfa.com

من امتحان کردم.واقعا خوشمزه است. تو هوای بارونی فکر کنم بیشتر بچسبه.

عالیه! اگه شد تو هوای بارونی هم امتحان کن :)

لیلا دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ق.ظ http://www.leilag.blogfa.com

سلام
ممنون از حضورت و ممنون از همدردیت .

سلام عزیزم...وظیفم بود

حکایه دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ق.ظ http://hekayeh.blogfa.com

یعنی می فرمایید از گرگان به خیابان ستارخان در تهران بیایم برای رب انار

طبق شنیده ها تو شهرای دیگه هم این ایستگاه های انار هست! البته شما می تونین تشریف بیارین مهمون تهرانی ها بشین :)

بهار مهرگان سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.baharmehregan.blogfa.com

آی نویسندهء شب شکمو !!

تازه کجاشو دیدی؟! :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد