ایده ی این پست رو دخترخاله داد

 

 

حدسش کار سختی نیست که این عکس بالایی چیه!
اگه دیدم جنجال برانگیز شد توضیح میدم. 
راستی اگه بفهمم کسی از بهار تقلب گرفته من می دونم و اون! 

در ضمن پازل آپ شد.

نظرات 47 + ارسال نظر
بهار(سلام تنهایی) شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:11 ب.ظ http://www.beee-choneh.persianblog.ir

من نمیگم ..چون میدونم لو میره حالا همه بیان بگن بعدش میگم
الانم با عجله نوشتم برم سژهر رو ببرم کلاس بای فعلا ..

نبایدم بگی! وگرنه اخراج! :))

کتایون شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

آب نبات ها رنگ دادن؟

نه متاسفم حدس شما اشتباهه. یک امتیاز منفی! :))

مهشید شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:38 ب.ظ http://little-violin-2.blogfa.com

این الان یعنی چی دوست جون؟ یک امتیاز منفی هم به شما تعلق میگیره! :D

اتل متل شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:17 ب.ظ http://shilly-shally.blogfa.com

اینجا یخچال و این مثلا تنگ ماهی هم ژله است.

یخچالو خوب اومدی! :))

آفرین. درست بود.

غزل خونه شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

سلام
شکلاتهاش که تابلو هستن. باقیشم لابد ژله ست و پاستیل و اینا...

سلام

منظورت اینه که کدوم قسمتش ژله ست دقیقا؟

شادمهر شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ http://triplex.persianblog.ir

خب تابلوئه دیگه. یه تنگه که کفش از اون یاروهاس(از همونایی که می خورن! شرمنده اسمشو یادم نیست) و توشم آب ریختید و دو تا ماهی الکی انداختین توش!
آخه این معماها چیه؟! فکر کردی با دسته ی عقب ماندگان ذهنی طرفی؟

:))) ای خدا از دست تو! نمی دونی چقدر خندیدم.
یه چیزی گفتی که دستی دستی آبروی خودتو بردی. کامنتهای اتل متل و غزل خونه رو ببین!

فقط اون یارو ها رو درست متوجه شدی که تازه اون رو هم اسمشو نگفتی. بابا خوب می تونستی بگی شکلات سنگی! اینم سخت بود؟ :دی

بهار(سلام تنهایی) شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.beee-choneh.persianblog.ir

برای اینکه سخت تر کنی باید از یخچال درش می آوردی خواستم بهت بگم دیدم اگه اشاره به یخچال کنم لو میره ولی این یخچاله تابلوش کرد دختر خاله کوچه ....
باید میذاشتی رو میز بعد ازش عکس می گرفتی ..اونوقت کی میگفت آیا ؟؟؟خودم فقط

اشکال نداره! خیلی هم نمی خواستم معمایی بشه. بیشتر بهانه ای برای پز دادن بود! :)))

علیرضا شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.ajib-vagheii.persianblog.ir

خوشحالم که پزتو دادی. مخ ما رو کار گرفتی که پز بدی؟ دیوانه. من شب خواب اینو میبینم اینقدر فکر کردم. آخه تو دهات ما از اینا نیست. میتونست تبلیغ یخچال هم باشه؟ حالا تمامی دوستان توجه کنند یه معما هم من میگم: چه رازیست در پس رگبرگهای پر شمار یک درخت؟

آره اصلا وبلاگ زدم که پز بدم! شما حرفی داری؟ :))

جواب سوال شما هم سخته. ذهنم خسته میشه فکر کنم ! :))

نوید شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

میتونه یه نقاشی باشه-میتونه ظرف شیشه ایی که تانیمه رنگ ونقاشی باشه و........

آفرین عمو نوید که به جواب درست تو نظرات نگاه نکرد و نظر خودشو گفت. ولی متاسفانه غلطه. کامنت اتل متل رو اگه ببینین جواب معلوم میشه

نوید شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

تو کشتی دختر خاله رو

دخترخاله سرور ماست :))

[ بدون نام ] شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

سیلام سیلام

ما با هوش فراوانمان میگوییم الان

این درون یخچال میباشندی و تهش از این شکلات سنگیاس که من عاشقشم و روشم ژله

خواننده جان! چرا اسمتو ننوشتی بفهمیم کیه که اینقدر باهوشه؟ :))

شادمهر یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ق.ظ http://triplex.persianblog.ir

آهان! اسم اون یاروها رو یادم اومد!
ته ظرف شکلات سنگیه. ماهی ها پاستیلن. آبش هم ژله است...
چی فکر کردی؟! فکر کردی من سردسته ی عقب ماندگان ذهنی ام؟
این که کاری نداشت. اینا رو من در همون کامنت اولم هم اشاره کردم. فقط کمی سربسته گفتم که ببینم هوش بقیه در چه حدیه!
راستی یه سوال. پازل با اینجا چه فرقی داره؟

آفرین آفرین! می دونستم باهوشی! من کشته ی اون سربسته گفتنات شدم :))

پازل مثلا مثلا مثلا یه جورایی مینیمال نویسیه!! شما باور نکن!

Al یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ق.ظ http://triplex.persianblog.ir

هان... من به تندازه ی شادمهر مخم نمی کشه... هان...

آهان راستی من نمیدونم قسمتش چیه که من هر چی اینجا نظر میزارم انگار که نمیزارم یعنی نیست میشه یه هو...

شادمهر که خیلی مخش می کشه :))))

این نظرت اومد خداروشکر :)

pemi یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ

آبه ژله‌ست و ماهی و سنگ‌ریزه‌هاش پاستیله؟

معلومه به جوابها ی بقیه نگاه نکردی... آفرین

آب درسته .ژله ست. سنگ ها شکلاته ماهی ها هم کلا پلاستیکیه :)

هادی یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ب.ظ http://shahnia.blogfa.com/

درود
فکر میکنم تخم مرغ آب پزه که رنگش کردین.

:)) به به چه ذهنای خلاقی

شادمهر یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:37 ب.ظ

برنده رو اعلام نمی کنید؟
جایزه چیه راستی؟ سکه؟ یا بلیط رفت و برگشت به شاه عبدالظیم؟

جایزه هر چی باشه به شما تعلق نمی گیره!! :)

فقط واسه اینکه افسرده بشی میگم که جایزه خیلی چیز با حالیه :)))

مکتوب دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ق.ظ http://dostatdaramha.blogspot.com/

شرمنده باز من دیر رسیدم.ببخشید من چند سوال داشتم.
اسم یخچالتون چیه؟
ایا برچسب انرژِیش A هست؟
ضد برفکه؟
چرا به غیر از یه تنگ چند تا ماهی خسته سوز و سرماااااااا هیشکی توش نیست!
یه سوال دیگه چقدر سنگدلید شماها ماهی رو چرا گذاشتین تو یخچال.
و یه تشکر میکنم از خانوم بهار که گویا زن دایی شما هسن و به شما همیشه کمک میکنن.
اخ.مردشور این در کابینتو ببرن .هنوز درد داره سرم.



آخ آخ سرت خورد به کابینت؟ کی؟ چرا؟

جواب سوال ها:
1- LG
2- بله
3-بله
4- این یخچال عروس می باشد! و طبیعتا خیلی پر نیست. خیلی هم خالی نیست. اما چون من کلا از نزدیک ژله عکس گرفتم بقیه مواد معلوم نیست!
5- در اینکه ما بی سنگدلیم شکی نیست! ولی آخه ژله بیرون یخچال بمونه خراب میشه!

6- بهار زن دایی نیست. دخترخاله ست. شما چطوری به این نتیجه رسیدین که زن داییه؟ :))

بعدشم جریان این کابینت رو بگو که من از نگرانی در بیام. زود! آف بذار برام.

هادی دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ق.ظ http://shahnia.blogfa.com/

درود
راستی یادم رفت بگم، حقیقت داشت، دزدینش.

متاسفم. امیدوارم پیدا بشه. :(

اسلام ابراهیمی دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ http://shombehieha.mihanblog.com

سلام از وبلگت دیدن کردم ممنون میشم به منم سر بزنید.

علیرضا دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ http://www.ajib-vagheii.persianblog.ir

چرا میزنی خواهر من. دعوا که نداریم که. با اون نوشتت من میتونستم صورته حرص خوردتو ببینم. با اون فشاری که به کیبورد می دادی. جالبش اینجاست آخرش دی: زدی. ایول.
حالا بی خیال جایزه ی ما رو رد کن بیاد میخوایم بریم کار داریم. بدو.

من که :دی نزدم. :)) زدم!!

بعدشم من اصلشم عصبانی نشدم اصلا هم حرص نخوردم. بسیار لطیف و مهربان و دوست داشتنی هم برخورد کردم :دی

جایزه ت هم اینه که هر وقت آپ کردی میام می خونم و نظر میدم. البته اگه بتونم :))

علی دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.kafshe3khat.blogfa.com

سلام
خیلی شبیه آکواریم هست
ولی اگه دوستان می گن یخچال پس یخچاله دیگه (ولی نمی دونم چرا تصورش برام سخته)

اون تنگ ماهی داخلش یعنی اون محتوای آبی رنگش ژله ست. سنگ های کفش هم شکلاته. ولی این ظرف گرد داخل یخچال قرار داره. خودش یخچال نیست :)

فکر کنم حالا تصورش راحت شد.

نوید دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

جایزه من کو

جایزه ی همه رو می تونستم دو در کنم ولی جایزه ی شما رو چیکار کنم ؟ آخه عمو نویدین دیگه :))

آدرس بدین براتون پست می کنم! :)

بهاره الف دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ب.ظ http://eternaldeath.blogfa.com

ظاهرش تنگ ماهیه اما این ظاهره!!!
یه یخچال داریم...این آبی ها ژله هستن. این ماهی ها یه چیزی تو مایه شکلات و پاستیلن. اون ته ته ها هم این سنگ شکلاتی ها هستن! بزن اون دس قشنگه رو آیا؟

به شرطی که تقلب تو کار نباشه....بله بزن دست قشنگه رو :))

pemi سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:03 ق.ظ http://pemiphilo.blogspot.com

گوش شیطون کر کدبانویی هستیا!
خدا حفظت کنه

خیلی ممنون عزیزم.

اصلا هم به روی خودم نمیارم که این ژله رو مامانم درست کرده ( آیکون سوت! )

بلوطی سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ق.ظ http://number13.blogfa.com

سلام
اولش فکر کردم که شاید یه تنگ ماهی مصنوعی باشه
اما بعدش یادم به کدبانوگری شما افتاد
گفتم این حتما ژله هست و اون سنگا هم اب نباتن!
فقط موندم اون ماهیا رو هم میشه خورد یا نه!
ولی ای ول عجب ابتکاری داری به خدا!
فک کن مهمون میاد بعد اینو میگذاریم سر میز می گیم بفرمایید!
اگه دوستای دهاتی من باشند که از تعجب شاخ در میارن
خیلی ایده خوبی بود خانومی برم ژله بخرم

مرسی قربونت برم. برو درست کن تا مث خودم کدبانو شی :دی

اون ماهیا پلاستیکی هستن. خوردنیشو پیدا نکردیم!

من همچنان در حال سوت زدن هستم و اصلا قرار نیست به روی خودم بیارم که این ژله کار مامانمه نه خودم!

بهار(سلام تنهایی) سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ http://www.beee-choneh.persianblog.ir

چه پست جنجالی شد این ..حالا منم میگم باور کنید دوستان که خود اکواریم ژله ایی داخل یخچال می باشد..از نزدیک شاهد بودم ..
یادم باشه بازم بهت ایده بدم عزیزم
شنیدم مکتوب گفت زن دایی می باشم ...این همه عنوان پست رو داد و بیدا کردی که دختر خاله ..فکر کنم خواجه حافظ شیرازی هم دیگه فهمید که ما دختر خاله هستیم و دوباره بعضی ها میگن زن دایی
خلاصه اومدم بگم کامنتهات رو دونه به دونه خوندم
قربان خلاقیت این خاله جانم برم که اینقدر هنرمنده هزار ماشاالله

عزیزم خاله جان کیه؟ منظورت چیه؟ مگه خاله جان این ژله رو درست کرده؟ آهان! افتاد دیگه؟ ببین اینقدر چشمک زدم و چشم و ابرو اومدم کج شد صورتم! می دونی که خاله جان تازه باید این چیزارو از من یاد بگیره :)))

مکتوب جونم هم که دوست عزیز منه چون تو عنوان پست نگفتم دخترخاله بهار متوجه نسبت نشده. حالا به هر حال هستن کسایی که این قضیه نسبت فامیلی ما رو نمی دونن. مهم اینه که متوجه شد تو چقدر خوب و مهربونی. نوع نسبت فامیلی که مهم نیست

بزرگ جزیره سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ق.ظ

اون نوره رو می بینی وسط عکس. اون منم الان داشتم بهش نگاه می کردم اینطوری شد. بقیشم آب شوره فکرکنم.
ادرست رو نداشتم وگرنه زود ترمیومدم. ببخشید

خواهش می کنم دیگه تکرار نشه!

آره تو درست گفتی آفرین! درضمن تو نور نیستی. نور علیٰ نوری!!

نوید سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

سلام مرسی از لطفت

سلام خواهش می کنم عمو جون

بهزاد چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

این آکواریومه اونام ماهی اند!!!

باریکلا :))

زیبا پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:44 ق.ظ http://zibagod.blogfa.com

سلام
واااااااااااااااااااااااااااای چقدر هنرمند .چه همه خلاقیت که به ذهن جن هم نمیر سه .

دست شما درد نکنه دیگه! حالا خلاقیت مارو با جن مقایسه می کنی؟ :دی :))

ایمی پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:43 ق.ظ http://imi.33ir.com

سلام... خوبین؟ تنگ ماهی خوشکلش که تابلو است ... اما چرا آبش سبزه؟ ژس معلومه یه خوراکیه که شبیه تنگ ماهی درست شده.. و اما یخچال؟ من بعید می دونم یخچال باشه آخه اون ته چیزی شبیه آیینه وجود داره ... خوب شاید آیینه گذاشتین توی یخچالتون ... خدا رو چه دیدی ... شاید هیچ کدوم از اینا نیست ...

اصلا خود یخچال معما نیستش. من نمی دونم چرا همه براشون عجیب شده. این یه ظرق ژله ست ( شبیه به آکواریوم )که تو یخچال قرار گرفته. آبش هم چون ژله ش خیلی آبی نبود به سبز میزنه.

pemi پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ق.ظ

:))
پَ نظرم عوض شد

آخه واسه چی؟ نه بابا کار خودمه!!! :)

بلوطی پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ق.ظ

انقذه گازش میگیرم این جیگرو...خودش اوندفعه می گفت خاله منو نخور!
عشقول منه این پدر سوخته
مرسییییییییی

ای جانم...این بار یه چند تا هم از طرف من گازش بگیر. محکم محکم :)

بهش بگو شانس آوردی یه بچه خور حرفه ای تو رو از نزدیک نمی بینه!

ابی جمعه 15 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ http://abbasak31.blogfa.com

من عشق داده ام

که حال با عشق سمت خدا می روم ؟

من عشق طلب کر ده ام

که عشق ز خدا خو اهم ؟

من عشق را به دندان گر فته ام

که در افطار عشق می سو ز م ؟

من عاشق بو ده ام

که در مهمانی با ایز د خو اهان سفر ه طعام عاشقانه هستم ؟

که اگر چنین باشد

دیگر شکایتی نیست

بد خلقی نیست

بی حو صلگی نیست

ریا نیست

رو ز ه ای بهر فر یب خلق نیست

ادعائی نیست

دو ر و ئی نیست

و

هر چه هست عشق است

و

عشق بی ادعا عشق

وحال باید اندیشید

حمید جمعه 15 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:21 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

مدیونی اگه فکر کنی من وایسادم همه بگن بعد که جوابش دراومد بگم!
برای اثبات حقانیت هم که شده اولین حدسم رو که اشتباه هم بود میگم!من فکر میکردم این یه شمعه!
خداییش ژله یا شمع در هر حال خیلی قشنگه و واقعا هنرمندانه اس...

اتفاقا حدس اولت هم خیلی معقول بود.

مرسی از تعریفت.

من هم اصلا همچین فکری نکردم! خیالت راحت! :)

علیرضا شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ب.ظ http://www.ajib-vagheii.persianblog.ir

سلام آپم بیاااااااااا.

آمدم!

موسیو گلابی شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:08 ب.ظ http://golabi-life.blogfa.com

به به، شنیدم که خواهر جان رو فرستادید خونه‎ی بخت! به سلامتی ... مبارکا باشه، شیرینی فراوان فراموش نشه!

خیلی ممنونم از لطفت

شیرینی فراوون رو دقیقا کجا باید بفرستم ؟ :)

حمید شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:12 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

مرسی که گفتی...آره...بعد از اینکه نوشتم وقتی زمزمه میکردم فهمیدم اشتباس ولی دیگه گذاشتم همینطوری بمونه...
ضمنا بعد از تبریک عرض میشود حالا چون خواهر عروس شدی دلیل نمیشه چیزی ننویسیا!

چشم به زودی :)

فرزام شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:34 ب.ظ

هرچند با تاخیر ولی خانه نو مبارک

متشکرم. با تاخیر و بی تاخیرش مهم نیست :)

نوید شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

ای بابا ملت خیلی خسیس هستند یه کمی آپ´ هم نمیکنند

عروسی خواهرم بود عموجون سرمون شلوغ بود دیگه. به زودی این خساست برطرف میشه :)

شادمهر شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ http://triplex.persianblog.ir

دخترک نمیخوای یه حالی به این وبلاگت بدی؟

اهم! یعنی اینقدر مهم شدم؟ :)

اتل متل شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ب.ظ http://shilly-shally.blogfa.com

سلام خواهر زن شب نویس!(آیکون زبون درازی ندارین؟! چه بی کلاس)
پاتختی هم که تموم شد. خونه هم که خلوته ایشالا. آپ بفرمایین!

خونه خلوته اما کارم بیشتر شده! حالا باید بعضی وقتا بشینم ور دل مامان جونم بیخودکی! که دلش نگیره! وظیفه ی خطیریه قبول کن! :)بالاخره دختر اولش رفته دیگه

ایمی یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ق.ظ http://imi.33ir.com

سلام.... خوبین؟ خوب کی به سلامتی بیایم ژله بخوریم؟ هان....

این ژله که می بینین الان هیچ اثری ازش نمونده! اگه می خواین باید مخصوص درست کنم دوباره :)

خلاف جهت عقربه های ساعت یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ق.ظ

بیکار بودی پاشدی اومدی اینجا؟
حالا من گوگل ریدرم خرابه...
مجبورم از وبلاگ دختر خاله ات بیام اینجا...

خوب بیا! یه ثوابی هم میشه. یه دوری می زنی! :)

بهاره الف یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ http://eternaldeath.blogfa.com

قسم می خورم تقلب در کار نبود. مگه احمدی نژادیم که تقلب کنم!!!!

قربونت برم شوخی کردم. چرا خودتو با اون مقایسه می کنی عزیزم؟ چرا این ظلمو در حق خودت کردی؟ :)

شادمهر یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ق.ظ http://triplex.persianblog.ir

بله! شما از اولم مهم بودی! مخصوصاً حالا که خواهرتم ازدواج کرده مهم تر هم شدی
البته اگه دوست نداری آپ نکن ها! من عادت ندارم زیاد لی لی به لالای کسی بذارم

حالا چون اصرار دارین آپ می کنم!!!

موسیو گلابی یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ http://golabi-life.blogfa.com

شیرینی رو بذار تو وبلاگت، خودم میادم برش می‎دارم یواشکی!

باشه فقط زود بیا تا خراب نشده! شیرینیش تره آخه! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد