زندگی برای من لحظه هاییه که شعرامو بعد از بالا و پایین کردن های زیاد تموم شده می دونم و از اول تا آخرشو با لذت می خونم.
زندگی برای من لحظه هاییه که آشپزی می کنم و با دقت، چاشنی و ادویه ها رو انتخاب می کنم و آخر کار قیافه ی راضی خورندگان(!) غذام رو نگاه می کنم.
زندگی برای من لحظه هاییه که قلمو با دقت رو کاغذ می کشم و وقتی قوس هام اونجوری که دلم می خواد میشن، عاشقانه نگاشون می کنم و برام مهم نیست اگه ده تا حرف دیگه رو بدقواره نوشته باشم.
زندگی برای من اون لحظه هاییه که موقع خوندن کتاب به خودم میام و می فهمم خیلی وقته رفتم تو دل ماجرای کتاب و از اطرافم غافل بودم.
زندگی برای من اون لحظه هاییه که بعد از چند روز که خواهرمو ندیدم رو تخت با هم ولو میشیم و از اتفاقای اون چند روز حرف میزنیم.
زندگی برای من اون لحظه هاییه که سرخوشانه سریال نگاه می کنم و سرخوشانه تر حرکاتی شبیه ورزش انجام میدم ولی تمام حواسم به سریاله و حرکاتم خنده دار از آب درمیاد و الکی واسه خودم می خندم.
زندگی واسه من لحظه هاییه که به هر دلیلی متقاعد میشم لذت های زندگی بیشتر از سختیاشه.
زندگی برای من اون نشونه های کوچیکی ان که شاید ظاهر معناداری نداشته باشن اما من مطمئنم خدا اونا رو بهم میده تا تا مطمئن شم هوامو داره.
زندگی برای من احساس هاییه که تو دلم موج می زنه و یه زمانی به خاطرشون خیلی عذاب کشیدم و خسته شدم از احساساتی بودن خودم اما الان که کنترل کردنشونو یاد گرفتم، دوسشون دارم و از داشتنشون خوشحالم.
زندگی برای من خود ِ زندگیه.