اولین نشونه ها...

 

سلام اولین تار موی سفید من  

آخه عزیز من نمیگی همینجوری بی هوا تو آینه خودتو به من نشون میدی من قلبم وایمیسته؟ راستشو بخوای ازت دلخورم! قرار گذاشته بودم باهات تا زمانی که به یک سری اهدافم نرسیدم رو سرم سبز نشی. یعنی سفید نشی! ولی تو زدی زیر قرارمون. اشکالی نداره. بی خیال. ولی اگه قول بدی پر رو نشی یه چیزی رو بهت میگم. درسته اولش شوکه شدم ولی یه جورایی هم ذوق کردم با دیدنت. دیگه منم می تونم بگم من این موها رو تو آسیاب سفید نکردم!!! هی هی... جوونی کجایی که یادت بخیر!

- چند سطر از روز نوشت های یک بی جنبه!

پ.ن: الکی الکی برای نشر مرکز هم تبلیغ کردما! تار مو رو گذاشته بودم پشت جلد یکی از کتابای این انتشارات! اون شکل سفیده ، لوگوی نشر مرکزه.

نظرات 21 + ارسال نظر
اتل متل جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:13 ب.ظ http://shilly-shally.blogfa.com

چرا کندیش !!! الان صدتای دیگش که رو کلت سبز شد می فهمی واسه یه پست نباید حتما عکس واقعی بذاری

بچه جان نکندمش! خودش افتاد. وقتی موهامو شونه می کردم :)

شادمهر جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:58 ب.ظ

آخه این کجاش سفیده؟! بیشتر شبیه یه تار موییه که واسه عروسی رنگ شده! (یا شایدم رنگ خودش ذاتاً خرماییه)
بعدشم این نشونه ایه که خدا گذاشته تو سرت که بهت بگه باید زودتر شوهر کنی! چون اگر این کارو نکنی همه ی موهات مثل دندونات سفید میشه!
می دونم خواهر! خواستگار کجا بود این روزا؟! پسر دیوونه دیگه کم پیدا میشه! اما چاره چیه؟ بالاخره باید با دعا و نذر و نیاز و دخیل و این حرفا ماجرا رو یه جوری رفع و رجوع کرد...

در آخر هم به این نکته اشاره کنم که گاهی موی سفید ارثیه یا همینجوری الکی رو کله سبز میشه! نشونه ی هیچ چیزی هم نیست! شما به خودت نگیر...

سفیده عزیز من. سفیده. شما چشماتو شستشو بدی بد نیستا! انگار بدتر از من پیر شدی .خرمایی کجا بود؟! :))

آخ آخ راست میگی به خدا. حالا شوهر از کجا گیر بیارم من؟ تو سراغ نداری؟ :) نذر و نیازو امتحان کردم جواب نداده D:

حالا ارثی هست که باشه! بالاخره سفید که هست. بالاخره یه اتفاق خاص که هست ! نکنه خودت یادت رفته در مورد اولین موی سفیدت بنویسی حالا داری حسودی می کنی؟ D:

بزرگ جزیره جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:34 ب.ظ

این مووه!!!!! چقدر کلفته. بابا تو نکنه یه خرسی اسبی چیزی هستی ما خبر نداریم
مثل نخ تو خرما خرک میمونه. باور کن من یاد همون افتادم.
پیر که هستی. پیر تر شی الهی.

اتفاقا به نظر خودم هم تو عکس خیلی کلفت افتاده. ولی به جون خودم موئه!! من که بیکار نیستم مردمو بذارم سر کار! D:

اگه یاد تو یکی بودم این پست رو نمیذاشتم. خدا به دادم برسه حالا :))))

غزل خونه جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:48 ب.ظ http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

سلام مادر جان
شما هنوز وبلاگ مینویسی؟ سر پیری و معرکه گیری؟ شما چرا با این حالت؟!! با این موی سفیدت؟!!!

پسرم! عوض اینکه تشویقم کنی چرا روحیه م رو تضعیف می کنی؟ :))

من موندم تا برای جوونا دلگرمی باشم!!!

زری جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ http://everlife.blogfa.com

خب به سلامتی شما هم موهاتون رو سفید کردین.

اوهوم! ولی نه تو آسیاب :))

بهار(سلام تنهایی) جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:24 ب.ظ http://www.beee-choneh.persianblog.ir

آی مادر موی سپیدم را فلک به رایگان نداد ...
الهی قربونت برم با این موی سفید ت ..این اولین نشونیه برای اینکه بهت بگه داری کم کم بزرگ میشی نه پیر داره کم کم برات یه اتفاقایی میوفته ..خوش حال باش من چندین سال یه تار موی سفید داشتم ولی امسال چنتا شده هر بارم که میبینمشون با احترام خاصی باهاشون رفتار می کنم اخه بین موهام از ارج و قرب ویژه ایی بر خوردارند .

منم می خواستم با احترام خاص باهاش برخورد کنم ولی نمی دونم چرا زود افتاد! طفلکی پیر بود دیگه! تحمل احترام زیادو نداشت :))

بهار(سلام تنهایی) جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:26 ب.ظ

این تار مو را با احترام میذاشتی رو یه ورق سیاه تا سفیدیش بیشتر معلوم بشه بیچاره ..اینقدر تلاش کرده برای سفید شدن ....

ورقای سیاهی که داشتم براق بودن عکس همه ی وسایل دور و برو تو خودش منعکس می کردن. این بهترین حالتش بود.

بهار(سلام تنهایی) جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:27 ب.ظ

الان کلی بهت انرژی دادم ...
بابا من دیگه کی هستم ..
واقعا اگه منو نداشتی چه کار می کردی ..

مرسی انرژی.... از تو انرژی نگیرم از کی بگیرم عزیزم؟ :)

نوید جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

با یه گل بهار نمیشه وبا یه تار موی سپید .......

خوب اون که بله! شوخی بود دیگه :)

بهاره الف جمعه 22 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 ب.ظ http://eternaldeath.blogfa.com

من اولین تار سفید برام مثل عذاب بود و گریه کردم. بعد کندمشو گذاشتمش توی جعبه. الان بعد از ۵ ماه هفت تا شدن و دیونه میشم هر وقت با قیچی می چینمشون!

بابا ناراحتی نداره که. عزیزم ریلکس باش تا کمتر سفید شن :)

شادمهر شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ق.ظ http://triplex.persianblog.ir

هاها ! من یادم رفته درباره ی اولین موی سفیدم بنویسم؟!!!! کجای کاری؟ من دربارش یه ترانه نوشتم. خیلی هم معروف شد! چطور نشنیدی؟! همون که میگه: موی سپیدُ توی آینه دیدم / آهی بلند از ته دل کشیدم...
این مال منه دیگه!
درباره ی شوهر هم راستش نمی تونم کمکت کنم! اون موقع که بر و رویی داشتی و جوون بودی کسی نیومد بگیرتت، حالا که دیگه پیر شدی و از همه چی افتادی! شرمنده! مگر اینکه همون دعا و نذر و نیاز کارساز باشه

:)))) من که این ترانه رو نشنیدم ولی خوبه که معروف شده. من می دونستم تو یه روزی کسی میشی واسه خودت :)))

هی...یعنی ترشیدم رفتم پی کارم ؟ :((( :دی
پس دوستای آدم چیکاره هستن؟ اه اه اصلا نخواستم!

شهاب شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ق.ظ http://triplex.persianblog.ir

اومدم بگم یا اب ِلفضل... اینا همش یه تار موئه و همش سفید؟؟؟
که کامنتا رو که خوندم، یه کم جوابم و گرفتم و پشیمون شدم...
این شد که دیگه اصلا ً نفرستادم این نظرو...:D

حالا توروخدا بفرست اون نظرو :)))

بهار مهرگان شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.baharmehregan.blogfa.com

اولین باری که موی سفیدم را در آینه دیدم ‌احساس کردم بزرگ شده ام و حالا روز به روز بزرگتر میشوم و موهای سفیدم بیشتر . پدرم هر وقت در آینه میرفت این شعر را میخواند (موی سفید و توی آینه دیدم .... ) و حالا که همه موهایش سفید شده تنها و تنها آه میکشد .
پستت مرا به روزهای غریبی برد رفیق ! اولین بار بود که به اینجا رسیدم ولی حتماْ دوباره خواهم آمد ...

خدا کنه عمرمونو جوری بگذرونیم که هیچ وقت آه نکشیم. یعنی بتونیم به آرزوهایی که تو جوونی داشتیم برسیم.

ممنونم بهار جان. خوش اومدی

کتایون شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:35 ق.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

موی سپیدو توی اینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
تا زیر لب شکوه رو کردم اغاز
عقل هیم زد که خودت را نباز...

چه بامزه این ترانه رو من نشنیدم ولی تا حالا تو سه تا از کامنتا بهش اشاره شده :)

شادمهر شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ب.ظ

میگم این ترانه معروف شده باور نمی کنی دیگه! ببین همه دارن می خونن
بله دیگه! ترشیدی رفتی پی کارت. حالا مثلاً دوستات باید برات چی کار کنن؟ برات شوهر پیدا کنن یا خودشون شوهرت بشن؟

آره جالب بود ترانه ای که حتی یه بار نشنیدم دو سه نفر نوشته بودن.

دیگه وقتی تموم شدم رفتم پی کارم شوهر می خوام چیکار؟ هیچکی شوهر معرفی نکنه ها ! ولم کنین بذارین به درد خودم بمیرم!!! :دی

هادی شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ http://shahnia.blogfa.com/

درود
مگه موی سفید هم اینهمه پز دادن داره؟ فقط بخاطر اینکه دیگه میتونی بگی «این موها رو تو آسیاب سفید نکردم»

حالا چرا می زنی ؟ :))

بهانه ای برای نوشتن بود دیگه. شما ببخش :)

زری شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:54 ب.ظ http://everlife.blogfa.com

هنوز که بحث موی و سفید و آسیاب و ایناس.
اومدم جواب معمای ارشیا رو بگممنظور بچم انفولانزای خوکی بود.

الهی... چه بامزه :))

مرسی که گفتی زری جون

ماه پیشونی شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:09 ب.ظ

من عاشق موهای سفیدمم
منو متفاوت میکنه از اونی که هستم
موهای سفیدم از ۱۸ سالگی در اومدن و بنده چون کلا از آدم به دور هستم کلی از دیدنش ذوق کردم

18 سالگی؟ پس من خیلی هم زود پیر نشدم! از این به بعد بهت میگم ننه ماه پیشونی! چطوره؟ :))

بهزاد شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

ببخشید ما اگه میدونستیم شما سن و سالی ازتون گذشته و پیش کسوت هستید از این شوخی های سبک نمی کردیم!!! :دی الان هم بخاطر کامنت های قبلی مون شدیدا معذرت میخوایم! :دی

آره دیگه. منم دیدم همه منو بچه فرض کردن! این پستو گذاشتم که حساب کار خودشونو بکنن :))

pemi یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ق.ظ

در همین راستا شاعرمیگه:
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی

به این میگن یه شعر به جا و دلگرم کننده! بابا من هنوز جوونم :)

بلوطی یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ http://NUMBER13.BLOGFA.COM

وایییییییییییییی
منم از طرف مادریم ارث زود سفید شدن موها رو دارم
در عوض از طرف پدریم ژن اصلا سفید نشدن رو دارم!
خدارو شکر من مثله اینکه به بابام اینا رفتم و از موی سفید تا حالا که خبری نبوده
اما باحال میشه عین مش نقره ای
مرسی بابت کامنتت
خوش باشی خانوم گل

اتفاقا منم تقریبا همینطورم از نظر ارثی. اما عزیزم ما دو سه سال با هم فرق داریما. حالا صبر کن. فعلا زوده واسه قضاوت! :)) حالا نگران هم نباش. مهم دله که جوون باشه!! :دی

اون مش نقره ای رو خوب اومدی. عاشقشم.

تو هم خوش باشی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد