قصه ی من وشب

اواخر بهمن 86 بود که افتادم تو خط وبلاگ و وبلاگ خونی و تصمیم گرفتم یکیشو بزنم! اسم وبلاگم "نسیم مست" بود که هر چی فکر می کنم دقیق یادم نیست چرا حذفش کردم! بعد مهر 87 دوباره هوس کردم بنویسم. که این وبلاگو تاسیس کردم! ( که البته اولش تو بلاگفا بودم) و اسمش رو هم گذاشتم"یه دل که هم تنگه هم خیلی امیدوار"  این اسمو خیلی دوست داشتم چون چیزی بود که تمام من بود تو اون روزا. تا اینکه گذشت و به خاطر ارادت و همنشینی ای که با شب پیدا کردم و هم به دلیل مختصر شدن اسم وبلاگ اینی شد که الان شده. و البته اسم "من و شب" از روی یکی از شعرای قدیمیم انتخاب شد که خلاصشو اینجا می نویسم. 

شبا من کنج اتاقم میشینم                 تورو هر لحظه کنارم می بینم   
عمریه دامن شب پناهمه                    شاهد زندگی سیاهمه
من و شب یه عمره چشم به راهتیم     عاشق دیدن روی ماهتیم  
من و شب این همه عاشقت بودیم       به خدا ما دیگه لایقت بودیم 
این همه تاریکی حقمون نبود              حق مهربونیامون این نبود 
ماه من روشنیمون فقط تویی              به خدا دلخوشیمون فقط تویی 
چشمک ستاره هم دلو نبرد                حتی این دل گول خورشیدو نخورد 
رسمش این نبود منو جا بذاری            با دل شب منو تنها بذاری 
من و شب یه عمره چشم به راهتیم     نمیای اما هنوز به یادتیم 

اما از این به بعد میریم سراغ بازی ابر چند ضلعی که سوال اولش یعنی "چی شد که وبلاگ نویسی رو شروع کردین؟ یا با تشویق چه کسی؟ " جواب داده شد.

سوال دوم: چی شد که با ابر چند ضلعی و کلا" برادران باقرلو آشنا شدین؟( من سوالو خودم کاملش کردم!)از اول اولش اگه بخوام بگم میشه این: اول به صورت اتفاقی از تو لیست وبلاگهای به روز شده ی بلاگفا وبلاگ بلوطی (پلاک 13) رو پیدا کردم. بعد از تو لیست پیونداش وبلاگ فرزام ( و اینک آخر دنیا ) رو پیدا کردم و از کامنتهای وبلاگش با خیلی ها از جمله برادران باقرلو ( کرگدن و غزل خونه و ابرچند ضلعی ) که کامنت هاشون خیلی بامزه بود آشنا شدم که باعث خوشحالی و افتخار و غیره ست!

و سوال آخر: اگه قرار باشه اینترنت برای همیشه قطع بشه و فقط اندازه ی یه کامنت گذاشتن فرصت داشته باشین اون یه کامنتو واسه کی میذارین؟  

جواب: من شرمنده ی همه ی دوستان هستم! من تو وقت کم دست و پام قفل میشه و هنگ می کنم و احتمالا فقط می تونم صفحه کلید رو نگاه کنم و با حسرت یه آه بکشم! 

*********  

من نمی دونم کیا اهل بازی وبلاگی هستن و چون نمی خوام مثل دفعه ی پیش به صورت کاملا" ناجوانمردانه ضایع شم فقط دو تا از دوستامو دعوت می کنم که احتمال میدم دعوتمو قبول کنن! انشالله! پمی فیل و شادمهر. و چون دوستای خود خودم هستن (!) به سوال دوم در مورد وبلاگ من جواب بدن! یعنی چی شد که با من آشنا شدن!

نظرات 52 + ارسال نظر
rony دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:49 ق.ظ http://www.ron.blogfa.com

___¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤---------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤-------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤-----------------------¤¤¤
__¤¤¤¤¤--------------سلامی به گرمی خورشید---------------¤¤¤
_ ¤¤¤--¤¤¤------------------------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤------------------------------------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤--در سراشیبی که نامش زندکیست------------------------------¤¤¤
¤¤¤------باهمه بیگانگیها میروم------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤----------در سکوت سرد غمگین زمان------------------------------¤¤¤
¤¤¤--------------بی هدف بی یار و تنها میروم------------------------¤¤¤
_¤¤¤----------------در سراشیبی که نامش زندگیست------------¤¤¤
__¤¤¤------------------می روم شاید که در دشت بزرگ--------¤¤¤
____¤¤¤-------------------باز یابم آنچه را گم کرده ام--------¤¤¤
______¤¤¤------------------موفق باشی-----------------¤¤¤
_________¤¤¤------به وبلاگم سر بزن---------¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤--ضرر نمیکنی--¤¤¤¤¤¤
_____________¤¤¤--------------------------¤¤¤
________________¤¤¤-------بای-----¤¤¤
___________________¤¤----------¤¤
____________________¤¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤

سلام چه شعر قشنگی ممنون

شادمهر دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 ق.ظ

رو نمی کنی شیطون! ترانه سرای حرفه ای هستی ها! خیلی قشنگ بود.
یه کم یاد ترانه ی شب خودم افتادم!
من در اسرع وقت به دعوتت لبیک میگم!

اگه من حرفه ای هستم ایرج جنتی عطایی چیه؟ :)) مرسی از تعریفت

و مرسی بابت لبیک! ولی تا ننویسی باور نمی کنم. دیگه چشمم ترسیده. D:

مجیییید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:37 ق.ظ http://links.biabia.ir/index.php

حتما کامل بخون که چی نوشتم
سلام خسته نباشی وبلاگ خوبی داری ! دوست داری بازدیدش رو 50 برابر کنی ؟ اگه لینکت رو بفرستی به لینکدونی آزاد بازدیدت 50 برار میشه ! به شرطی که لینکدونی رو بزاری تو وبلاگت همین باور نمی کنی امتحان کن! خیلی سادس. باید بری تو دریافت کد لینک باکس ، کد رو به ادامه قالبت اضافه کنی
نکته : بعدش لینکت رو از طریق ارسال لینک برای ما ارسال کنی
http://links.biabia.ir/index.php
راستی اگه سوال داشتی برو تو ارتباط یا ما سولات رو همونجا مطرح کن من خیلی زود جواب میدم
پشتیبانی 24 ساعته
حتما لینکدونی رو بزار تو وبلاگت پشیمون نمیشی به خدا هیچ ضرری نداره ! فقط به نفع شماست
گول افراد متقلب رو نخورید که میگن کات شارژ میدیمو و ...



تا آخرش خوندم!

بهار (سلام تنهایی ) دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 ق.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

قصه ی آشنای من و شب ..یه دل که هم تنگه و هم خیلی امیدوار ..منم این اسم رو دوست داشتم و ازش خاطره دارم آخه اوایلی که من با شما آشنا شدم به همین اسم بودید ..ببخشید شما ؟؟؟ما همدیگر رو می شناسیم ؟؟

بله بله! یادش بخیر.
فکر می کنم اگه بیشتر فکر کنیم یادمون بیاد :)

بهار (سلام تنهایی ) دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ق.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

ترانه هات همه شون قشنگن عزیز دلم ...این یکی هم که از شب و پناهش گفته دیگه حرف نداره ...
این سوالها داره قلقلکم می ده ..بیا رسما و به شکل کاملا مخصوص دعوتم کن تا بنویسم ..
بعدشم من که دعوتت رو لبیک گفتم چرا دعوتم نکردی دهه !!
به روند گذاشتن این آیکونها دقت کن ..

مرسی. البته این که قدیمیه.

شما خودت دوست ابرچندضلعی هستی بنابراین مسئولیت دعوتت با من نیست! D:

بله فقط شما لبیک گفتی و ما سپاسگزاریم به شدت :)

دل ما رو نسوزون با این آیکون ها عزیز دلم.بوس

بهار (سلام تنهایی ) دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:36 ق.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

در آخر هم با وبلاگ شما همینجوری اتفاقی تو خونه ی خاله جانم ودر حالی که درست زل زده بودم به مونیتور کامپیوتر دختر خاله م یه دفعه یه دل که هم تنگه وهم امیدوار مقابل چشمانم ظاهر شد جل الخالق !!!کاملا اتفاقی چیزی شبیه معجزه !!!

:))))) آره شبیه معجزه بود واقعا" !!!!! خیلی با حالی کلی خندیدم!

Pemi دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:48 ق.ظ http://pemiphilo.blogspot.com

اِ ! چه جالب چس این "عمریه دامن شب پناهمه" رو از تو این سروده ت گذاشتی تو توضیح وبلاگت. خوشگل بود :)
و اینکه نمیدونی که چقده در پوست خودم نمیگنجم الان واسه دعوتت :دی مرسی همین الان رفتم که بنویسم

آفرین که یادت بود. یه جایزه پیش من داری :)

مرسی عزیزم که بازی می کنی. میام می خونمت

کتایون دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:11 ق.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

چه جالب
سوالی که خیلی وقته میخوام از دوستان بپرسم.از کجا باهم آشنا شدیم؟

من همینجا جواب میدم. من تو وبلاگ عمو نوید از روی کامنت هایی که می نوشتی باهات آشنا شدم :)

شباهنگام دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:31 ق.ظ

آخییی
من که معذرت خواستم
ولی اگه میدونستم اینجوری حال گیری داره سریعتر وعامدانه می انجامیدم

نه عزیزم... شوخی بود. حال ما از دوستامون گرفته نمیشه. بوس

بلوطی دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ق.ظ http://number13.blogfa.com

سلام علیکم!
خوبی خانومی؟؟
مرسی بابت اون همه تعریف بابا خیلی اعتماد به نفس گرفتم مرسی:))
اخه بازی دفعه پیشت رو من اخرشو نگاه کردم کسیو دعوت نکرده بودی که خانومی...بعدشم بازی وبلاگی واسه وبلاگ هایی هست که خواننده زیاد دارن من بیام بنویسم فک کنم فقط خودم بخونمش!
منم از 86 شروع کردم به وبلاگ نوشتن و این 4مین وبلاگمه و اون قبلیا هم هیچکدوم حذف نشدن! هستن:))
داداش های باقرلو رو هم خودم فکر کنم از راه فرزام و بعدش داداش بزرگه یعنی محسن کرگدن پیدا کردم...کلا اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی می خونم وبلاگاشون رو ...
منم این بازیو اینجا انجام دادم خانومی
اوه راستی وبلاگ شما رو...
راستش یادم نمیاد! فکر کنم از طریق کامنتی که برام گذاشته بودی و بعد به دلم نشست وبلاگت که اون موقع ها اسمش فرق می کرد و بعدش که اسمش عوض شد و بعد تر هم جاش
البته وبلاگ بهار خانوم رو هم می خونم...می گم خیلی موقع ها میام اف می خونم ...سرعت و نت و غر غر های مامانم اجازه نمی دن کامنت بزارم!
بازم ممنون دوست جونم
بوس
راستی اینقذه ذوق کردم اسم خودم رو تو متنت دیدم:))

علیک سلام. خوبم تو خوبی عزیزم؟
الکی که تعریف نکردم. نظر واقعیمو گفتم :)
نه. بازی دفعه پیش رو نمیگم. بازی دفعه ی قبلشو میگم که سالاد تزئین کردن بود و از دو سه تا از خانومای خونه دار دعوت کرده بودم!! :))
بعدشم بازی که یه نفر و دو نفر مهم نیست بخونن. مهم نفس کاره! :)

مرسی که گفتی ولی آدرس بقیه ی وبلاگاتو نمی خوای بهمون بدی بدحنسسسسسسسسسس؟ D:
آره من خودم اول اومدم تو وبلاگت و اونجوری آشنا شدیم. و خیلی خوشحالم بابت دوستی باهات.
:)) قربون ذوق کردنت.
بوس

هادی دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ق.ظ http://shahnia.blogfa.com/

درود
شعرت که واقعاً زیبا و ستودنی بود.
در ضمن، من هم میخوام تو بازی شرکت کنم. ایشالا تا دو روز آینده بازی رو شروع میکنم. بازی جالبیه.

سلام
مرسی لطف داری
چه خوب! عالیه. منتظرم که بازیتو بخونم

حمید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:27 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

اول از همه خیلی ممنون که بازی کردی!
والا حقیقتش اون سوال دوم رو کرگدن در اقدامی شیطنت آمیز بصورت خودسرانه وسط بازی بنده چسبونده و یک تحریف آشکاره و مدارکش هم موجوده! بنده ازش اعلام برائت میکنم!
ولی همیشه برام خیلی جالب بوده که بدونم سعادت داشتن دوستای خوبی مثل شب نویس رو از طریق کدوم دوستان به دست آوردم...جالبه که چند تا دیگه از بچه ها هم از طریق فرزام افتخار آشناییشون به ما نصیب شده!...پس یه تشکر هم به فرزام عزیز بدهکارم...

خواهش می کنم ناقابل بود!
اشکال نداره که! سوال خیلی جالبیه. من که با کمال میل جواب دادم!
خوبی هم از خودته. مرسی از لطفت.
ظاهرا" خیلی ها به فرزام تشکر بدهکارن. چون وبلاگ جذابش خیلی ها رو جذب کرد و با هم آشنا کرد :)

حمید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:31 ب.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

؛من و شب این همه عاشقت بودیم/به خدا ما دیگه لایقت بودیم؛
مرسی...الحق که دلنشین و زیبا بود...تو که انقدر خوب ترانه میگی چرا تو وبلاگت چیزی نمیذاری؟...منتظر شعرا و ترانه های بعدیت هستیم...

از تعریفت ممنون. خوشحالم خوشت اومده.
راستش نمی دونم چرا نمیذارم. شایدم بذارم. حالا ببینیم چی میشه! :)

دخترآبان دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:32 ب.ظ

به به میبنم شما هم بازی نموده اید همی ...

شعرت خیلی به دلم نشست ... چرا از اینا نمیذاری تو بلاگت ؟!

بله که بازی کردیم! مگه ما چیمون از شما کمتره؟ D:

مرسی عزیزم خیلی لطف داری...چشم ایشالا میذارم :)

نوید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

سلام فکر کنم با وبلاگ شما از طریق وبلاگ خاله بهار آشنا شدم. حالا اگر اشتباه میکنم تو بگو

اشتباه کردین عمو نوید :)

من خودم اومدم تو وبلاگ شما. اونم از طریق وبلاگ ساحره (یاسمین )
دیدم شما خیلی دوسش دارین حسودیم شد! زودی اومدم حضورمو اعلام کردم تو وبلاگتون D:

نوید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

من یادم نیست غذا دیشب بیرون خوردم یا خونه.
ما اهل بازی هستیم اما بیشتر خط بازی یا گرگم به هوا و یا وسطی ویا اسیا بگرد

به به! چه بازیای خوبی. ایشالا گرگم به هوای وبلاگی هم اختراع بشه که شما هم بازی کنین :))

نوید دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

ایداد ببخشید. به کسی نگی ها معلوم شد پپر شدم یادم رفت

نه عمو جون. این چیزا که به پیری ربط نداره. ماشالله سرتون شلوغه نمی تونین نحوه ی اشنایی همه رو به یاد داشته باشین :)

شادمهر دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ب.ظ

ببین من گفتم چه جوری باهات آشنا شدم. حالا تو بگو چه جوری باهام آشنا شدی؟

خیلی سوال سختیه! یه فرصتی بهم بدی سعی می کنم جوابتو بدم D:

اتل متل دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ب.ظ http://shilly-shally.blogfa.com

چقدر آدم دلش می خواست این شعرو دوست داشته باشه!!! آدم یاد دخترای خوب میفته!!!! یادت رفت در آخر از مشوقین اصلیت یعنی پدر و مادر و مربی عزیزت تشکر کنی وبلاگتون خوبه فقط وقتشو بیشتر کنین و اینا!!

چون بقیه دوست داشتن تو هم باید دوست داشته باشی! این یه دستوره D:
خوب راستش تنها کاری بود که پدر و مادر و مربی عزیزم!!! هیچ ربطی بهش نداشتن واسه همین تشکر نکردم! :))

دارینوش سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:54 ق.ظ http://Fly.blogsky.com

سلام.

سوال ۱: دقیقا یادم نمیاد. سال ۷۹ بود فکر می کنم. تو پرشینبلاگ برای اینکه بتونم اچ تی ام ال تمرین کنم یه وبلاگ ساختم . بعد یواش یواش شد خونه تنهایی هام . سال 81 یا 82 بود که اومدم بلاگ اسکای. بعدشم که چند وقتی نبودن تا از پاییز دوباره شروع کردم.

سوال 2: از روی لیست وبلاگ های بروز شده

سوال 3 : واسه کسی که دیگه نیستش.

نکته : البته بگم که 2 دلیل باعث شد تو مسابقه شرکت کنم اولیش اینه که این سوالا یادم انداخت که برای چی وبلاگ بازی کردم. دومم بگم دوست نداشتم احساس ضایع شدن پیدا کنی

:)) مرسی این دفعه همه حسابی شرمندم کردن و بازی کردن. دستت درد نکنه.

Al سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ب.ظ http://triplex.persianblog.ir/

اولش این که گفتی به اختصار یعنی man-o-shab اختصار محسوب میشه...
دومش من این شعری که شما سروده بودید رو قبلا یه جا دیگه شنیده بودم... ...

به نظرت "من و شب" در مقایسه با اسم قبلی یعنی " یه دل که هم تنگه هم امیدوار" مختصر تر نیست؟! انگار کامل نخوندیا ! D:

نکنه شعرم خونده شده و خودم خبر ندارم؟! :))

سینیور زامبی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.alizedgol.blogfa.com

ببین واسه اون آخرین کامنت تو آخرین دقیقه اصلن رو من حساب نکن!

خوب شد گفتی و چشم انتظارم نذاشتی D:

بزرگ جزیره چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

چه شعر قشنگی بود. حال کردم. اون وبلاگ قدیمیه اگه بود پایه خنده بود. حیف شد
از این بازیتونم هیچی نفهمیدم.

مرسی از تعریفت.

آره یادمه آهنگ وبلاگمو مسخره می کردی به اون نازی! :)) یادش بخیر

نفهمیدی چون درست نخوندی وگرنه چیز نفهمیدنی نداشت تو هم که خنگ نیستی ایشالا؟

نوید پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:11 ق.ظ http://navidam.blogfa.com

مرسی

:) خواهش می شود!

بلوطی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:12 ق.ظ http://number13.blogfa.com

اره منظورم همون بود
چی؟ دروغ بود؟ وایییییییییییی! ای ول تخیل نویسنده! اخه این همه اسم و این همه فامیل و نسبت یعنی همش دروغ بوده؟؟ خاک بر سر من واقعا!
چیکار کنم خل شدم! مثلا الان به دوجه خان گفتم بیاد اس ام اس بازی کنیم و چت و اینا چون دلم برای اون اولای اشناییمون تنگ شده!(تعجب نکن اگر دیدی از فردا کامنت هم گذاشت!)
مراقب خودت باش خانومی مهربون...راستی از تهرون چه خبر؟این روزا...

نمی دونم شاید یه چیزاییش راست بوده اما می دونم بیشترش از تخیل نویسنده سرچشمه گرفته.
ای وای. حالا چرا خاک بر سرت؟ این چه طرز حرف زدن با بلوطیه؟ D:
اتفاقا کامنتش رو دیدم تو وبلاگت. خوبه اینجوری. ما هم حس فضولیمون یه کم آروم می گیره :))

تهران این روزا... سیاه!

تو هم مراقب خودت باش عزیزم. بوس

بهاره الف جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:26 ب.ظ http://eternaldeath.blogfa.com

خوبه که می نویسی

:) خوبه که دوستایی مث تو دارم

masih جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:25 ب.ظ

bi marefat yadet raft mano ?
alirezam baba
yadet oomad ?

خوب مگه بیماری که با یه اسم دیگه نظر میذاری؟ D:
من از کجا باید بفهمم؟!! خوشحالم که دوباره میای. خوش اومدی :)

بهزاد جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:13 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

من اصلا یادم نمیاد چطوری وبلاگت رو ژیدا کردم! تو اگه یادت میاد به منم بگو! ((:

:)) والا منم نمی دونم! مهم اینه که پیدا کردی! D:

بهزاد جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:14 ب.ظ

صد البته که منظورم از ژیدا ،پیدا بود!!! :دی

بله. صد البته! D:

غزل خونه جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

سلام علیکم
شما الان از ما تعریف کردی یا ما رو ضایع کردی؟
کامنتاشون بامزه بود یعنی چی؟ یعنی ما جلفیم؟ یعنی ما دلقکیم؟!!! ها؟ ها؟ ها؟ جواب بده! جواب بده!! جواب بده!!!

علیک سلام
خدا نکنههههههههههههههه! من بخوام شما رو ضایع کنم؟ اگه منظورم اونایی بود که تو گفتی می گفتم نظراتشون خیلی مضحک بود! بامزه اینجا بار مثبت داره! شما مطمئن باش. خیالت راحت :)

دخترآبان شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ http://fmpr.persianblog.ir

ما آپدیت میخوایم یالا

چشم :)

دخترآبان شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:41 ب.ظ

اوه اوه چه به وحید برخورده ( از این آبکونا که غش میکنه از خنده ) !!!

ایشالا که جوابم قانعش کرده! D:

نوید شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

خواهش میکنم عزیز تو به من لطف داری

نظر واقعیمو گفتم :)

علی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ب.ظ http://charrahefosool.blogfa.com

ترانه خیلی قشنگی بود.قدر خودت رو بدون.وقت کردی روزها هم بنویس!

مرسی لطف داری
چشم اگه روزا کارای دیگه اجازه بده :)

حمید سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ق.ظ http://abrechandzelee.persianblog.ir/

فکر کنم قرار بود از شعرا و ترانه هات بذاریها!...چی شد پس!؟...
تو هم از من بدتر فکر کنم به بیماری ؛سخت آپدیت شدگی؛ مبتلا شدیا!...یه آزمایش بده!

:))))
سر صبحی جمله ی آخرت خوابو از سرم پروند از شدت خنده! پیر شی پسرم :))

اتفاقا یکی دو روزه دنبال فرصت میگردم واسه آپدیت. ولی خدا نکنه بعضی وقتا فرصت نخواد گیر بیاد! تا ظهر امروز تلاشمو می کنم ببینم چی میشه!

بهار مهرگان چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ق.ظ http://www.baharmehregan.blogfa.com

به هر دلیلی این بازی ها را ترتیب میدهی برای من یکی لذت بخش و خواندنیه . شاید من خودم حوصلهء بازی کردن نداشته باشم اما لذت خواندنش را از دست نمیدهم ...

ممنون از تعریفت. خوشحال شدم که گفتی بازی ها رو دوست داشتی :)

بلوطی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ

مرسی عزیزم شما لطف داری وگرنه خودم می دونم خیلی دهاتی بود! و هرچی دستم اومده بود چسبونده بودم روش:))
ولنتاین شما هم مبارک خانومی گل و مهربوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

نخیر هیچم دهاتی نبود! خیلی هم شاد و قشنگ بود

مهربونی از خودته گلم. بوس

دارینوش پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:47 ب.ظ http://fly.blogsky.com

سلام.
کاشکی یه مرجع قضایی هم پیدا می شد برای اونایی که میان اینجا و ضایع میشن که مطلب جدیدی نیست. میرفتن شکایت

علیک سلام. نه بابا وبلاگ من در حدی نیست که به خاطر آپ نکردنش احتیاج به شکایت باشه. مرسی که سر میزنی. دو سه روزی تهران نبودم. ایشالا به زودی آپ می کنم. :)

نگین جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:01 ب.ظ http://personalspace.blogfa.com

آخیییییییی !!!

چقدر کامنت دونیت خوشگله!

شعرت هم واقعا احساساتمو برانگیخت ...

مرسی لطف داری دوست عزیزم :)

شادمهر شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ

به به! خانوم خانوما! تشریف آوردید بالاخره! زیارت قبول حالا اگه زیارتم نرفتی اشکال نداره! هر کاری کردی قبول!
بدو بیا یه پست بذار که ملت بفهمن در قید حیاتی. در ضمن به وبلاگ منم سر بزن

متشکرم. ایشالا که خدا خرید کردن و سیر و سیاحت رو هم جزو زیارت و عبادت قبول می کنه. آمین!
یادت رفت بگی وبلاگ خوبی داری! :))

شادمهر شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:20 ب.ظ


دیوونه! چیزی که من گفتم از اونا نبود! البته خداییش الان که خوندم دیدم شبیه اونا شده. اما من جدی گفتم

به هر حال امیدوارم خوش گذشته باشه و از این حرفا...

:) چون خیلی جدی بود اومدم سر زدم دیگه! D:
مرسی.

نوید شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ http://navidam.blogfa.com

سلام. دوره و زمونه عوض نشده بلکه به زور عوضش کردن

بله! شدیدا موافقم!

بهار (سلام تنهایی ) شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ب.ظ http://beee-choneh.persianblog.ir

به به سلام دختر خاله جان ...بسیار خوشحال و مشعوف و اینا شدم الان که شما تشریف فرما شدید ...سفر که خوش گذشته زیرا صحبت کردم تلفنی ..حالا اگه فردا وقت کردم و این سپهر برای من کاری درست نکرد میام اونطرفا ....فعلا اینجا شما پذیرا باش از ما دید و بازدید را تا بعد ...

علیک سلام. مرسی بسیار زیاد!
اگه بیای خوشحال میشم. منتظرم. به سپهر بگو بهت مرخصی بده D:

زری شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ب.ظ http://everlife.blogfa.com

باورم نمیشه این همه مدت آپ کردی و من نیومدم. چرا منه خنگ نفهمیدم آپی. خودمو نمی بخشم

منم دوست دارم یه روز ماجرای وبلاگ نویسیم رو بنویسم. ماجرای جالبیه.
خانومی هر وقت اپ کردی و نیومدم بهم خبر بده. بعضی وقتها این گوگل ریدر قاط میزنه و اعلام نمی کنه که آپی. اونوقته که من شرمندت میشم.

زری جون حالا مگه چه اشکالی داره؟ دشمنت شرمنده. شرمندگی نداره که.
من خودم هم گاهی که وقتم کمه فرصت نمی کنم به همه ی پست های دوستام برسم. ولی چشم بهت خبر میدم دوست مهربونم. :)

شادمهر یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

چیه؟! از وقتی برگشتی بدجوری خودتو میگیری! اوووووووه! حالا یه مسافرت رفته ها! دیگه این همه قیافه نداره که!

آره خوب مگه نمی دونی من رفته بودم جزایر قناری؟!!! D: ( آیکون پینوکیو)
خوب باید خودمو بگیرم دیگه! D:

شادمهر یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:35 ق.ظ

آلبوم جدید رفیقتو گوش دادی؟!
واقعاً چه آلبومی شده

بله که گوش دادم. عالی بود. کیف کردم :)

منظورت از اون سوت چیه؟! هاااااااااااااان؟!

نوید یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ق.ظ

واسه اینکه اولی مست داشت حتمآ حذف کردی

نه والا من کامنتی رو حذف نکردم. حتما" ثبت نشده. امان از این وبلاگ های ایرانی! :)

شادمهر یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ب.ظ

می خرم سال دیگه برات النگوی طلا...
دست و دست نکن ننه دختره داره می پره!
واااااای!!! مردم از خنده!
خودمونیم واقعا حال کردی؟! خیلی آلبوم طنزی بود!

ببخشید تو دهات شما به یه آهنگ میگن آلبوم؟! D:
چون فقط یه آهنگش اینجوریه. تازه خیلی هم بامزه ست. بین همه ی آهنگای بندری از همه قشنگ تره. چیه؟ حسودیتون میشه یه آهنگ شاد خونده؟ بچمون روحیه ش خوب شده چشم ندارین ببینین؟ بترکه چشم حسود! D:

شادمهر یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ب.ظ

نخیرم! تو دهات ما به یه آهنگ نمیگن یه آلبوم! اما انتظار نداشتی که بشینم برات دونه دونه از همه ی آهنگاش بنویسم! مثلاً اینجا رو گوش کن:
منتظرم نموندی، تو ازدواج کردی!
آتیش زدی به هستیم، عشقو حراج کردی! {از این آیکونا که یارو از خنده پهن شده رو زمین}

این بچتون از اولم روحیه ش خوب بود! فقط اون موقع پول تو ناله خونی بود حالا نه!
ولی خداییش خیلی بامزس آلبومش! من کلی می خندم

آخی...آخی. باشه پسرم. تو هر وقت خواستی بخندی این آلبومو گوش بده بخند. می دونم کمبود فیلم کمدی و برنامه ی طنزه مجبور میشی به این چیزا بخندی. بخند اشکال نداره! محسن هم خوشحال میشه دل یه بنده خدایی رو شاد کنه!! D:
ولی یه چیزی: حالا هر وقت یه نفر منتظرت نموند و رفت ازدواج کرد بهت میگم که این بیت خنده داره یا نه! ببینم اون موقع می خندی یا گریه می کنی و میزنی تو سرت با شنیدن این آهنگ! ولی تا اون موقع وقت داری که حسابی بخندی! از فرصتت استفاده کن! :))))

شادمهر یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ

هاهااااااااااااااااا!!!!
اصلاً من کاری به مفهومش ندارم! من از شنیدن کلمه ی ازدواج تو ترانه خندم گرفت! تا گفت:تو ازدواج کردی افتادم رو زمین! وگرنه در روز این همه آدم هستند که منتظرم نمی مون و میرن ازدواج میکنن! من چیزی میگم؟
دختر گلم تو که خودت دستی بر آتش داری چرا؟ شاعر وقتی بخواد یه مفهومی رو برسونه لازم نیست اینقدر رو و بی سلیقه همه چیز رو فریاد بزنه! تمام شعرای گرانقدر هم کلی شعر در زمینه ی معشوقی که از دست رفته و بی وفایی و اینا گفتن! خب ازدواج همونه دیگه! حالا بی خیال.
ولی معلومه که جنابعالی خوب تجربه داری در این زمینه ها! واقعا غصه خوردم واست! حالا اون دختره که رفته گرفته یعنی از تو خوشگلتره؟!

در مورد سوال آخر که جز چپ چپ نگاه کردن و اینا جوابی بهت نمیدم!

اما در مورد کلمه ی ازدواج! اولا" که این چیزا سلیقه ایه. دوما" در مورد هر ترانه سرایی می تونی بگی بی سلیقه. اما در مورد حسین صفا و امیر ارجینی همچین چیزی خنده داره. چون اونا اینقدر خلاقیت دارن که حتی اینجور کلمه ها رو جوری به کار می برن که به ترانه میشینه. کسایی که ترانه هایی مثل ابرای پاییزی و عشق دو حرفی و ... رو با اون تشبیهات زیبا و اشاره های ظریف گفتن مطمئنا اونقدر ابتدایی نیستن که ندونن دارن چی کار می کنن و حتی اینجور کلمه هایی به قول تو "رو " رو کاملا" عمدی به کار می برن. همین ترانه ای که از نظر تو بی سلیقه ست از نظر من یه شاهکاره چون لحن ترانه خودمونی تر و نزدیک به گفتاره. و خیلی هنر می خواد که همچین لحنی تبدیل به یه ترانه ی کوچه بازاری نشه که نشده. وگرنه می شد: " پریوش غلط کرد شوهر کرد!!! " و تو این مایه ها!

در هر صورت این نظر توئه و قطعا چون ظاهرا زیاد به محسن چاوشی علاقه نداری آهنگارو سطحی گوش میدی و از این جور ترانه ها خندت می گیره. برای من که خیلی دلنشین و نو بود.
این حرفا رو هم از رو تعصب نمیزنم. دوستای من تو فروم محسن چاوشی می دونن که گاهی خیلی زیاد هم نسبت به ترانه هاش انتقاد دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد