کابوس



درد، درده. حتی اگه زاییده ی یه توهم خنده دار باشه.

و دیشب یکی از سخت ترین شب های زندگیم بود. گرچه تقریبا مطمئنم سخت ترینش بوده. با رنج نفس کشیدم. خوابیدم. کابوس دیدم. گریه کردم. تمام بدنم سرد بود و خیس از عرق. تا صبح چندین بار از خواب پریدم و صبح بعد از یک تلفن فهمیدم تمام کابوس دیشب فقط و فقط حاصل توهم و منفی بافی خودم بوده و ظاهر قضیه یک سوتفاهم مسخره. 

اما درد و رنجم واقعی بود و داشتم زیر فشارش جون می دادم. الان هم که فهمیدم اشتباه می کردم باز هم قلبم تیر می کشه و سرم سنگینه.

و فکر می کنم به خودم که چرا هر چی میگذره منفی باف تر میشم و خودم رو بیشتر زجر میدم؟ چرا دلم قرص نمیشه؟ و چرا با اینکه بارها بهم ثابت شده خدا هوامو داره نمی تونم اینجور وقتا خودم رو تمام و کمال بهش بسپرم؟

و باز فکر می کنم به شب. که قصه هاش برام تموم نشدنیه. پریشب از خوشحالی خوابم نمی برد و دیشب از ناراحتی. و امشب هم احتمالا باز از خوشحالی. هر کدوم هم با یک رنگ و حال و هوای خاص. نمی دونم منم که داستان شبهامو می نویسم یا این شب هان که منو بازی می دن. 

و من نمی دونم چرا اینقدر روم زیاده که هنوز عاشق زندگی ام؟!


نظرات 7 + ارسال نظر
بهار(سلام تنهایی) جمعه 25 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ

نمی خوام شعار بدم و بگم زندگی با تمام درداش زندگی میشه و این حرفا ..ولی تجربه های زندگی بهم یاد داده وقتی این شبای لعنتی از راه میرسه یه نفس عمیق میکشم و به خودم اطمینان میدم که صبح فردا همه چی درست میشه ...زندگی یه شوخی بی مزه ست باور کردم این حرف رو و به بی مزگیش می خندم و بامزه میشم ....چه کامنتی شد ..بعد از مدتها بهم چسبید ...اصلا بیا دوباره شروع کن وبلاگ خونی و نوشتن و بهت حال میده مثل من بعد از مدتها دوست دارم وبلاگ رو ...این پررویی تو زندگی هم انگاری ارثیمونه دختر خاله جان ...فدات بووووووووووووووووووس ..

سولماز جمعه 25 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:08 ب.ظ http://www.yek2yek.blogsky.com

سلام عزیزم. خیلی خوشحالم که باز آپ کردی.

چرا با اینکه بارها بهم ثابت شده خدا هوامو داره نمی تونم اینجور وقتا خودم رو تمام و کمال بهش بسپرم؟

دقیقا منم همین طورم. و هربار بیشتر از خدا خجالت می کشم

جمله ی آخرت بی نظیر بود. زنده باد زندگی!

مهسا دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ http://FEKREAJIB.BLOGSKY.COM

چقدر این حس دوست داشتنیه نه؟
وقی دلم آروم میشه کهاشتباه کردی البته غیر از عذاب وجدان تصور اولیه!۱
لبخند ارومی میاد رو لبتو میگی خدایا شکرت....

ر.جنکی چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ http://fly.blogsky.com

سلام دوست عزیزم.
چه خبره؟ چی شده؟
حقیقتا نگرانتم.

Mohmammad جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

خیلی وقت بود آپ نکرده بودی. خوشحالم از این بابت.
خدا همیشه هست. اینو همیشه در نظر داشته باش.

کتایون؟ جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ http://katayoun.blogfa.com

حالا چی گلم؟ خوش حالی؟ امیدوارم که خوب باشی و سرشار از انرژی های عالی
و سلام نازنینم

زوزه جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:50 ب.ظ

این سوسول بازیا چیه؟
چرا نظرات بستس؟
این یه حرکت اعتراضیه ؟

اعتراض به کی؟
نه بابا کلا خودم هم نمی دونم چرا می بندم. ولی حس می کنم کسی نظری نداره واسه این نوشته ها!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد